باغ مخفی

ساخت وبلاگ
من:سلام مامان خوبي؟ ما فردا صبح بيايم يا عصر ؟ليدي:هر وقت مي خواي بياي فقط بدون كه سبزي پلو خالي بايد بخوريد! من:چرا؟!ميخواي من ماهي بخرم برات؟ ليدي: لازم نكرده!خودم ماهي خريدم من:خب پس چرا درست نمي كني؟! ليدي:براي اينكه من با اين هرمز بي عقل رفتم ميدون.گفتم بيا ماهي بخريم. گفت از اين قزل آلاهاي زنده بهتره،تازه است.گفتم اون كه زنده است بذاز همين كه مرده بخريم.خلاصه هرچي گفتم اين پسره ي بي عقل گوش نكرد..حالا درسته كه اون بي عقله ولي فكر نكني تو عقل داري ها! تو از اون بدتري! تو به بابات رفتي.همش سرش تو كتاب بود.دو تا بچه درست كرد اونم با زور من ،وگرنه اصلا اين آدم مردي نداشت !زن نميخواست! من: خيلي خب، من و هرمز بديم! حالا بگو ماهي رو چيكار كردي؟! ليدي:هيچكار، ماهي داره اينجا جلوم شنا ميكنه!اينقدر اين ماهي بدبخته كه همين لگن آبم دوست داره فقط ميخواد زنده باشه. من:يعني چي؟!ماهي رو انداختي تو لگن آب گذاشتي وسط اتاق؟! ليدي: پس ميخواستي چيكار كنم؟ مرتيكه ي احمق ماهي رو گرفت هنوز جون داشت انداخت تو پلاستيك. آوردم خونه گذاشتم رو ظرفشويي تا آبو وا كردم تكون خورد.منم ديدم زنده است گذاشتمش تو لگن آب. من: خب اين چه كاريه؟ بيارش بيرون بميره  ليدي: نخير!نميارمش بيرون! براي اينكه اين ماهي مثل من بدبخته.منم هيچوقت زندگي خوب نداشتم ولي دلم ميخواست زنده باشم.وقتي تو دوازده سالت بود فكر كردم سرطان گرفتم، ميميرم.نميدوني چقدر ناراحت بودم.چقدر غصه خوردم. خيال ميكردم همين كه آدم زنده باشه كافيه.نمي فهميدم كه تو يه لگن زندگي كردن از مردن بدتره.هيچكاري هم واسه ي خودم نكردم... من:خب چيكار ميخواستي بكني؟زندگي همينه.همه دوست دارن زندگي كنن به هر قيمتي. ليدي: خب اينا حرفاي بي عقلايي مثل توست. آدم با باغ مخفی...ادامه مطلب
ما را در سایت باغ مخفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anaariano بازدید : 75 تاريخ : چهارشنبه 27 بهمن 1400 ساعت: 8:36

یک پسردایی دارم که آدم حساس و اهل اندیشه ای است. استاد یکی از دانشگاه های معتبر است و تالیفات و ترجمه هایی دارد. خلاصه در جامعه ی علمی آدم شناخته  شده ای است. اتفاقا در زمینه ی شعر و ادبیات هم صاحب ذوق است و نوشته های زیبایی دارد.یک روز داشتیم با هم چت می کردیم (البته میتوانستیم تلفن را برداریم و با باغ مخفی...ادامه مطلب
ما را در سایت باغ مخفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anaariano بازدید : 77 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 21:35

داشتم وبلاگ گل سرخ را میخواندم و فکر کردم که چقدر خوب است آدم  راحت آنچه در ذهنش می گذرد را روی کاغذ بیاورد.(کاغذ همان مونیتور) خلاصه اینکه میخواهم ببینم الان در ذهن من چه می گذرد.مثلا من با خودم فکر میکنم که چطور شان و منزلت نیمی از جامعه انسانی یعنی زنان اینقدر زیر سوال رفته که جمله ی بازگشت به خر باغ مخفی...ادامه مطلب
ما را در سایت باغ مخفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anaariano بازدید : 76 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 21:35

حتما شما هم مثل من هر جا که بحث از وضعیت اجتماعی زنان شده شنیده اید که زنان خود  بیش از مردان به یکدیگر بیشتر سخت می گیرند. حتما شما هم شاهد خشونت کلامی بین زنان در نقشهای عروس و مادر شوهر و غیره بوده اید و شاید شما هم مثل من دوست دارید بدانید دلیل این رفتار چیست؟  به راستی چرا زنان نسبت به یکدیگر ح باغ مخفی...ادامه مطلب
ما را در سایت باغ مخفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anaariano بازدید : 80 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 21:35

یک زوج شاغل و دانشجو را در نظر بگیرید. هر دو ساعت هشت شب پس از یک روز پر مشغله خسته به منزل برمیگردند.مرد  لباسش را عوض میکند . کنترل تلویزیون را به دست می گیرد و روی کاناپه لم میدهد.زن به سرعت به سمت آشپزخانه می رود و مشغول کار می شود.ممکن است مرد در چیدن میز یا بردن وسایل به آشپزخانه و یا حتی شستن باغ مخفی...ادامه مطلب
ما را در سایت باغ مخفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anaariano بازدید : 79 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 21:35

هر روز

به مردن فکر میکنم.

به مریضی،قحطی

خشونت،تروریسم،جنگ

به آخرالزمان

و همین

کمک میکند به هیچی فکر نکنم.

                                   راجر مگاف

+ نوشته شده در  چهارشنبه دهم دی ۱۳۹۳ساعت 23:37  توسط آنا آریان  | 
باغ مخفی...
ما را در سایت باغ مخفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anaariano بازدید : 66 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 21:35

حالم خوب است و به مرگ فکر میکنم که چطور مثل سایه ای تعقیبم میکند.اولین و جدی ترین برخوردم با مرگ در دهسالگی بود.تازه امتحانهای خردادماه را داده بودم و کلاس چهارم ابتدایی به پایان رسیده بود. سه ماه تعطیلات تابستان پیش رویم بود و مثل هر کودک دیگری تصمیم داشتم تا میتوانم بازی کنم.پدرم برایمان بلیط قطار باغ مخفی...ادامه مطلب
ما را در سایت باغ مخفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anaariano بازدید : 79 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 21:35

جیمز موریسون روانپزشک در کتاب تشخیص اختلال های روانی می نویسد: «من در بیمارستان،بازمانده های جنگ را پس از بازگشت ارزیابی کرده ام.آنها به قدری هراسان و مشکوک هستند که سالهاست در یک تپه ی دور افتاده در کالیفرنیا، تنها زندگی می کنند.» همانطور که در پستهای قبل نوشته ام من معتقدم جهان برای صلح و آرامش به باغ مخفی...ادامه مطلب
ما را در سایت باغ مخفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anaariano بازدید : 83 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 21:35

يادم هست چند وقت پيش داستاني خواندم در مورد دختري كه با كتابها ازدواج كرده بود.

باغ مخفی...
ما را در سایت باغ مخفی دنبال می کنید

برچسب : كتابات,كتاب الحب,كتاب,كتاب لا تحزن,كتاب السر,كتاب الجفر,كتاب شمس المعارف,كتاب الامير,كتاب الرقص مع الحياة,كتاب التوحيد, نویسنده : anaariano بازدید : 130 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 17:49

در پایان داستان فقط خودت می مانی.همه ی شخصیتها می روند و تو تازه می فهمی که در تمام این سالها فقط خودت با خودت بوده ای و چقدر بد می شود اگر وقتی به عقب برگردی ببینی که این خودت را ،این خود تنهایت را که جز تو کسی را نداشته قربانی آن دیگران کرده ای.بارها به خاطر دیگران همان دیگرانی که در پایان داستان رفته اند خودت را فدا کرده ای. رنج داده ای. توی سر خودت زده ای و از خواسته هایش چشم پوشی کرده ای.حالا خودت که مانده ای خسته و فرسوده ای. و آن دیگران هر کدام قسمتی از انرژی ات قسمتی از روحت را با خودشان برده اند. باغ مخفی...ادامه مطلب
ما را در سایت باغ مخفی دنبال می کنید

برچسب : پایان داستان سریال شهرزاد,پایان داستان سمفونی مردگان,پایان داستان فاطما گل,پایان داستان حریم سلطان,پایان داستان کوزی گونی,پایان داستان روزی روزگاری,پایان داستان کارادایی,پایان داستان برگ ریزان,پایان داستان شمیم عشق,پایان داستان فریحا, نویسنده : anaariano بازدید : 104 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 17:49